مروری بر هیدروژلهای نانوکامپوزیتی: رئولوژی، ریختشناسی و کاربردها
صفحه 3-38
فاطمه کارچوبی؛ مهسا باغبان صالحی؛ حسین پهلوانی
چکیده موضوع تحقیق: وجود ضعف در استحکام مکانیکی و عدم پایداری حرارتی هیدروژلها، سبب ایجاد محدودیت در کاربرد گستردهی آنها در صنایع مختلف شده است. نیاز روز افزون صنعت برای رفع این مسئله و دستیابی به هیدروژلهایی با خواص بهبود یافته، منجر به طراحی و تولید هیدروژلهای نانوکامپوزیتی شده است.
روش تحقیق: شبکهی پلیمری هیدروژلهای نانوکامپوزیتی در مقایسه با هیدروژلهای مرسوم، دارای خواص ارتجاعی و رئولوژیکی بهبود یافته است. از دیگر نکاتی که بر اهمیت مطالعات ساختاری هیدروژلهای نانوکامپوزیتی میافزاید، استحکام بالای این مواد در مقابل اعمال نیروی خارجی و همچنین حفظ ساختار آن در برابر افزایش دما است. در ایــن راســتا نوع و مقادیر نانوماده، روش ساخت و شکلگیری شبکهی هیدروژل، نقش قابل توجهی در بهبــود خــواص فیزیکــی، شــیمیایی و زیســتی هیدروژلها دارد و البته پارامترهای ذکر شده وابسته به کاربرد هیدروژلهای نانوکامپوزیت، متفاوت خواهد بود. که همین امر لزوم تولید هیدروژلهای نانوکامپوزیت خیاط دوز(tailor-made) را نشان میدهد. بنابراین آشنایی با گسترهی نانومواد، روش ساخت و شناسایی محصول در کنار اطلاعات کافی در مورد کاربرد این مواد نقش مهمی در تضمین موفقیت این مواد خواهد داشت که این امر مستلزم پژوهش و مطالعات کتابخانهای جامع و اشراف به فرایندهای پلیمریزاسیون، علوم ریختشناسی و رئولوژی خواهد بود.
نتایج اصلی: در این مقاله مروری، به پیشرفتهای علمی در زمینهی هیدروژلهای نانوکامپوزیتی با تمرکز بر انواع آن مبنی بر نوع نانوذرات، ویژگیهای آن، روشهای ساخت، روشهای شناسایی با دیدگاهی نوین در زمینههای رئولوژی، آنالیز حرارتی و ریختشناسی پرداخته شده است و در نهایت قابلیت کاربرد این مواد در قالب یک جدول جامع در زمینههای متفاوتی چون مهندسی بافت، ازدیاد برداشت نفت، کشاورزی و... گردآوری شده است.
مطالعه آزمایشگاهی و مدلسازی جذب ماده فعال سطحی AOT بر روی ذرات سنگ کربناته
صفحه 39-50
سپیده ویس کرمی؛ آرزو جعفری؛ ابوذر سلیمان زاده
چکیده روند رو به رشد مصرف انرژی و افزایش تقاضا برای نفت منجر به اعمال روشهایی برای افزایش بازیافت نفت شده است. از جمله این روشها میتوان به روشهای شیمیایی ازدیاد برداشت اشاره کرد. اما عموماً تأثیر این روشها از مقادیر پیشبینی شده توسط مطالعات، نامطلوبتر بوده است. یکی از علل عمده این امر، از دست رفتن ماده فعال سطحی از طریق جذب یا ایجاد رسوب بر روی سطح سنگ است. ترکیب کانیشناسی سنگ مخزن، در تعیین برهمکنشهای بین سطح تماس مایع و جامد اثرگذار خواهد بود. این اثر بهصورت تغییر در بار سطحی جاذب و تغییر ترشوندگی خواهد بود. در این پژوهش به بررسی اثر جذب ماده فعال سطحی Dioctyl sulfosuccinate sodium salt (AOT) بر روی جاذب سنگ مخزن کربناته آبدوست پرداخته شد. بدین منظور، پس از آمادهسازی نمونههای سیال و سنگ، به بررسی جذب ماده فعال سطحی در غلظتهای زیر CMC و بیشتر از آن پرداخته شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت ماده فعال سطحی در توده فاز مایع، جذب افزایش مییابد، تا در غلظت ppm1200به نقطه اشباع برسد. نتایج مدلسازی نشان داد که ایزوترم تعادلی فروندلیش با میزان مساوی با 8971/0 به بهترین نحو، رفتار جذب ماده فعال سطحی AOT را پیشبینی و توصیف میکند.
افزایش قابلیت جذب آب کاغذهای بهداشتی با استفاده از نانوهیدروژل کیتوسان/نانونقره/پلی آکریلیک اسید
صفحه 51-60
عبدلله عابدی بفراجرد؛ حسین جلالی ترشیزی؛ رضا شیدپور
چکیده هیدروژل ابر جاذب، پلیمری آبدوست با شبکه سه بعدی است که قابلیت جذب و نگهداری مقادیر زیادی آب و محلولهای آبی را دارد. از طرفی کیتوسان بهعنوان پلیمری زیست تخریبپذیر و غیرسمی با وزن مولکولی بالا بطور گستردهای در ساخت هیدروژلهای ابرجاذب استفاده شدهاست. در طی این پژوهش، از طریق سنتز نانوهیدروژلی از کیتوسان بههمراه آکریلیک اسید، بهعنوان مونومر جاذب آب، و نانوذرات نقره، چگونگی و تاثیر افزودن نانوذرات نقره بر ویژگی جذب آب نانوهیدروژل بررسیشد. هیدروژل کیتوسان–آکریلیک اسید با استفاده از روش پلیمریزاسیون رادیکالی ساختهشد و پس از آن نانوهیدروژل کیتوسان– آکریلیک اسید با استفاده از روش فراصوت تهیهشد. نانوهیدروژل ساختهشده با درصدهای 0، 1، 5/1 و 2 درصد بر سطح نمونههای کاغذ تیمار شد. جهت تعیین گروههای عاملی از آنالیز طیفسنجی مادون قرمز FTIR و همچنین برای تعیین اندازه ذرات از روش پراکندگی نور دینامیکی (DLS) استفادهشد. تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) پوشش هیدروژل بر سطح کاغذ را نشانداده و آزمونهای جذب آب اثبات کرد که، با افزودن نانوهیدروژل بر سطح کاغذ میزان جذب آب از 3/64% در نمونه شاهد به 5/95% در نمونه کاغذی اندودشده با 5/1 درصد هیدروژل، افزایشیافت. در آنالیز DLS اندازه ذرات بین 50 تا 100 نانومتر نیز مشاهدهگردید و آنالیز FTIR گروههای عاملی موجود در نانوهیدروژل را تاییدکرد. در نهایت نشان دادهشد که افزودن نانوذرات نقره، کمک موثری به تشکیل ساختار سه بعدی هیدروژل کرده و خاصیت جذب آب را در نانوهیدروژل از g/g ±10 130 به g/g ±7 232 افزایشداد.
اثر چارچوب های فلزی- آلی MIL-53 بر عملکرد غشا شبکه ترکیبی Pebax/PEG در جداسازی CO2/CH4
صفحه 69-79
غلامرضا علیزاده؛ رضا عابدینی؛ احمد رحیم پور؛ مینا خیرطلب
چکیده در این مطالعه به بررسی غشاهای شبکه ترکیبی سه جزئی متشکل از Pebax®1657، PEG200 و چارچوب های MIL-53(Al) در جداسازی گاز CO2 پرداخته شد و اثرات ناشی از درصدهای وزنی متفاوت PEG-200 و MIL-53(Al) در شبکه پلیمر Pebax بر ساختار، تراوایی گاز و انتخابپذیری غشاها مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی ساختاری، میزان بلورینگی و خواص حرارتی غشاهای ساخته شده، به ترتیب از میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM)، آزمون گرماسنجی روبشی تفاضلی (DSC) و آزمون گرماوزن سنجی (TGA) استفاده شد. همچنین آزمون طیف سنجی مادون قرمز (FTIR) جهت بررسی پیوندهای ایجاد شده در ساختار غشاها مورد استفاده قرار گرفت. در تصاویر میکروسکوپی، پخش مناسب ذرات در شبکه پلیمر و سطح یکپارچه غشاها قابل رویت بوده که نشان از ساختاری مناسب و تا حد امکان عاری از عیوب می باشد. نتایج آزمونهای حرارتی حاکی از افزایش بلورینگی و دمای گذر شیشهای در ازای افزودن ذرات MIL-53 بوده است. تراوایی گازهای خالص دیاکسید کربن و متان در دمای °C30 و در محدوده فشاری 2 تا bar 10در غشاهای Pebax خالص، Pebax/PEG و Pebax/PEG/MOF مورد اندازهگیری قرار گرفت. نتایج گازتراوایی نشان داد، در فشار bar 10، تراوایی گاز دیاکسید کربن از barrer 6/133 در غشای خالص به barrer 7/311 (به میزان 134%) در غشای حاوی 10 درصد وزنی MIL-53 افزایش یافت.
بررسی اثر نایلون 6،6 و رزین فنولیک بر خواص مکانیکی و حرارتی چسبهای پایه اپوکسی
صفحه 81-92
حسن معلم؛ امید معینی جزنی؛ مجید سهرابیان؛ مریم علی اکبری
چکیده در این پژوهش، هدف طراحی و بهینهسازی فرمولاسیون چسبهای پایه اپوکسی جهت اتصال قطعات کامپوزیتی به فلز است. بیشترین کاربرد این اتصالات در صنایع هوافضا با هدف کاهش تمرکز تنش در یک نقطه میباشد. مفاصل، جهت اتصال تک لبه شامل فلز از جنس فولاد ضد زنگ با کد تجاری 316L و کامپوزیت از جنس رزین اپوکسی/ الیاف کربن میباشند. در این پژوهش اثر سه نوع افزودنی: شامل پرکننده (میکروذرات آلومینا)، نایلون6،6 و رزین فنولیک (نوع رزول)، بر خواص مکانیکی و حرارتی چسب اپوکسی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج آزمون کشش نشان داد که افزایش پرکننده آلومینا سبب افزایش میزان استحکام کششی و برشی همپوشان چسب به ترتیب در نمونههای دمبلی و اتصال تک لبه میگردد. همچنین این آزمون نشان داد که افزایش میزان نایلون6.6 هنگامی که از حدی بالاتر رود سبب افت شدید استحکام کششی و برشی همپوشان به ترتیب در هر دو نمونه دمبلی و اتصال تک لبه چسبها میگردد. این حد وابسته به ظرفیت حلقههای اپوکسی برای جذب هیدروژنهای آمیدی است. در بخش نتایج آزمون بررسی خواص حرارتی (TGA) مشخص گردید که افزایش میزان فنولیک سبب بهبود پایداری حرارتی میگردد. مناسب بودن نتایج آزمون کشش در دمای بالا نیز تاثیر افزایش رزین فنولیک است. در انتها خواص چسب ساخته شده با چسب مشابه (UHU) مقایسه گردید. نتایج در حالت اتصال تک لبه فلز به کامپوزیت نشان از برتری چسب ساخته شده در این پژوهش را دارد.
افزایش هدایت گرمایی بلادر و محاسبه تاثیر آن بر تغییرات دمایی تایر در فرایند پخت
صفحه 93-105
مهدی شیوا؛ محمد لاخی؛ احمد سلیمانی
چکیده در این پژوهش استفاده از پودر حاوی آلومینا و سولفات آلومنیوم تولید شده بر هدایت گرمایی فرمول لاستیک بیوتیل پرشده با دوده مورد استفاده در آمیزه بلادر پخت تایر مورد مطالعه قرار گرفته است. پرکننده فوق به مقدار 1.5 قسمت وزنی به آمیزه بلادر افزوده شد. آمیزه ها در مخلوط کن داخلی تهیه و رفتار پخت، خواص مکانیکی، زمانمندی و خواص هدایت حرارتی آنها اندازه گیری گردید. برای تعیین ضریب نفوذ حرارتی لاستیک از روش غوطه ور سازی نمونه با ابعاد مشخص در حمام روغن و شبیه سازی کامپیوتری انتقال حرارت با استفاده از یک رویکرد حدس و خطا استفاده شد. مشاهده شد ضریب نفوذ حرارتی آمیزه فوق از متوسط 10-7 m2/s 1× به متوسط 10-7 m2/s 1.3× افزایش مییابد، بدون آنکه خواص مکانیکی و زمانمندی این آمیزه تغییر چندانی کند. در ادامه با انتخاب یک هندسه ساده شده از نیمرخ تایر در شرایط نزدیک به شرایط پخت تایر و با شبیهسازی رفتار انتقال حرارت دو بعدی در نرم افزار ABAQUS تاثیر این افزایش در ضریب نفوذ حرارتی بلادر بر تغییرات دمایی قسمتهای داخلی تایر مورد مطالعه قرار گرفت. مشاهده شد دمای نقاط مختلف تایر با افزایش در هدایت گرمایی لاستیک بلادر تحت تاثیر قرار گرفته و افزایش مییابد، لذا پتانسیل مناسبی برای کاهش زمان پخت تایر فراهم آورده می شود.